هیچ کس تنها نیست...!

Line , WhatsApp , Hike , Viber در کارند...

 ما در قرن بیست و یک زندگی می کنیم.

این عصر را به حق، عصر ارتباطات نامیده اند.

چرا که انبوه وسایل ارتباطی، در عصر حاضر بوجود آمده اند.

دامنه این نوع وسایل هم روز به روز در حال گسترده تر شدن است.

تقریبا اکثر ما، بخشی از وقت روزانه مان را خواسته یا ناخواسته پای آن ها صرف می کنیم.

تلویزیون، ماهواره، اینترنت و تلفن  بخشی از این وسایل هستند.

اخیرا هم پای روش های جدید ارتباطی نظیر واتس آپ و وایبر به زندگی ما باز شده است.

و ما بخشی مهمی از اوقات فراغت خود و یا حتی اوقات غیر فراغت! شبانه روز خود را با آن ها سپری می کنیم.

در دسترس بودن و ارتباط گسترده، امری است که بواسطه این ابزارها برای ما محقق شده است.

البته کارکرد مهم دیگر این ابزارهای ارتباطی،

ایجاد سرگرمی برای انسان است.

 

 

برای دریافت فایل پی دی اف نشریه، اینجا را کلیک کنید.

 ما در قرن بیست و یک زندگی می کنیم.

این عصر را به حق، عصر ارتباطات نامیده اند.

چرا که انبوه وسایل ارتباطی، در عصر حاضر بوجود آمده اند.

دامنه این نوع وسایل هم روز به روز در حال گسترده تر شدن است.

تقریبا اکثر ما، بخشی از وقت روزانه مان را خواسته یا ناخواسته پای آن ها صرف می کنیم.

تلویزیون، ماهواره، اینترنت و تلفن  بخشی از این وسایل هستند.

اخیرا هم پای روش های جدید ارتباطی نظیر واتس آپ و وایبر به زندگی ما باز شده است.

و ما بخشی مهمی از اوقات فراغت خود و یا حتی اوقات غیر فراغت! شبانه روز خود را با آن ها سپری می کنیم.

در دسترس بودن و ارتباط گسترده، امری است که بواسطه این ابزارها برای ما محقق شده است.

البته کارکرد مهم دیگر این ابزارهای ارتباطی،

ایجاد سرگرمی برای انسان است.

و باید این نوع سرگرمی را در کنار سایر سرگرمی های عصر خودمان  

نظیر رفتن به پارک، سینما، تماشای فوتبال، رفتن به کلاس موسیقی و غیره قرار داد.

این امور آن قدر در زندگی ما وارد شده اند، که ما تصور زندگی بدون آن ها را نمی توانیم بکنیم.

مثلا همین تماشای فوتبال، کاری است که بزرگ و کوچک را به خودش مشغول کرده است.

و میلیون ها نفر به خاطر آن، دو ساعت با شور و حرارت پای تلویزیون می نشینند.

و بعد از بازی هم چند ساعتی آن بازی را تحلیل می کنند!

و به سراغ سایت پرطرفدار varzesh3 می روند و فیلم گل های آن بازی را دانلود می کنند.

و یا چرخ زدن در اینترنت و رفتن به سایت های سرگرمی و یا شبکه های اجتماعی هم الان تقریبا امری همه گیر است.

کمتر کسی از ما است که لااقل بخشی از وقت شبانه روز خود را پای موبایل یا اینترنت و یا در این سایت ها صرف نکند.

دامنه این نوع  سرگرمی هم روز به روز در حال وسیع تر شدن است.

تا جایی که می توان این طور ادعا کرد که:

انسان امروز از نظر برخورداری از سرگرمی های متنوع، رکورد دار تاریخ است!

یعنی در طول تاریخ، هیچ گاه انسان ها تا این حد، روش های متنوعی برای سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت ابداع نکرده بودند.

ظاهر ماجرا همین هایی بود که گفته شد.

و در گفته های بالا چندان تردیدی نمی توان وارد کرد.

اما می توان به همین موضوع، عمیق تر هم نگاه کرد.

یعنی می توان این طور گفت که :

"در طول تاریخ، هیچ گاه انسان تا این حد، به این همه سرگرمی های متفاوت، احساس نیاز نکرده بود."

چرا که تا انسان به چیزی احساس نیاز نکند، به دنبال آن نمی رود.

و برای بدست آوردن آن تلاش چندانی نمی کند.

یعنی این مشغولیت دائم انسان امروز که به مدد تفریحات گوناگون تحقق پیدا کرده است، امری ناخواسته و اتفاقی نیست.

این گفته زمانی جالب تر می شود که ما بدانیم اصلا پدیده ای به نام اوقات فراغت با کیفیت فعلی آن، خود زاییده عصر جدید است!

یعنی اجداد ما تا قبل از این دوران، به معنای امروزی ما چیزی به نام اوقات فراغت نداشتند که بعد بخواهند به هر وسیله ای که شده آن را پر کنند!

سوال اساسی اینجا این است که چرا امروزه و به خصوص در غرب، ما شاهد پیدایش انواع سرگرمی ها برای پر کردن اوقات فراغت انسان مدرن هستیم؟

راز این نوع زندگی که تفریحات و سرگرمی، جایگاه بسیار مهمی در آن دارند، چیست؟

آیا ارتباطی میان این جزء از زندگی انسان جدید با سایر اجزاء زندگی او وجود دارد؟

شاید دلیل این وابستگی بیش از حد انسان مدرن به بیرون، ناشی از ضعف درونی او باشد.

گویی در پس این نوع سبک زندگی، ترس از مواجه شدن با خود وجود دارد.

و تلویزیون، موبایل، اینترنت، سینما، کارناوال، پارک و غیره در خدمت همین هدف هستند.

 سرّ علاقه بشر مدرن به شهرهای شلوغ و درهم و برهم را هم باید در همین جا جست و جو کرد.

 انسان امروزی سعی می کند به هر نحوی که شده، خود را با یک چیزی سرگرم کند.

حتی آن زمانی که هیچ کاری هم ندارد، بازی های موبایل ، وقت او را پر می کند.

اگر بخواهیم با یک نگاه کاملا ذهنی قضاوت کنیم،

می توان گفت که از تمام این امور میتوان استفاده صحیح کرد.

و این خود ماییم که نقش بسیار تعیین کننده ای در چگونگی استفاده از ابزارهای ارتباطی و وسایل سرگرمی را داریم.

اما این جواب اگر چه صحیح به نظر می رسد، اما یک جواب ناقص و گمراه کننده است.

اساسا سوال اینجاست که چرا در زمانه ما تا این حد وسایل و ابزارهای سرگرمی بوجود آمده اند؟

و چرا با وجود این همه سرگرمی و تفریحات، باز هم انسان های زمانه ما مضطرب و نگران هستند؟

اگر کمی بهتر و دقیق تر به این موضوع نگاه کنیم می توان گفت که

این نوع تفریحات، همه اموری هستند که مجال تفکر و اندیشیدن را از انسان گرفته اند.

و ترس و تنهایی و اضطراب انسان مدرن را جبران می کنند.

چرا که جهان بینی مدرن که همه ما کم یا زیاد متاثر از آن هستیم،

پرسش های بنیادین حیات آدمی نظیر منشا حیات، چرایی خلقت انسان، چگونگی جهان پس از مرگ، چیستی راه سعادت بشر و غیره را بی پاسخ می گذارد. (هرچند به لطف انفجار اطلاعات، به تازگی در شبکه های اجتماعی، پاسخ های سخیفی، به این سوالات بنیادین داده می شود)

و طبعا به انسان توصیه می کند که به آن ها نیندیشد.

بنابراین سبک زندگی موجود در غرب خود به خود بوجود می آید،

و آدمی را از مواجهه اصیل با خود و تفکر در مورد پرسش های بنیادین خلقت بازمی دارد.

و به غفلت او از این امور مهم باز می دارد.

یعنی روح حاکم بر زندگی انسان غربی که امروز صورت واحد زندگی در تمام دنیاست، روح غفلت و ترس از مواجهه با خود است.

و این تفریحات بیش از حد و غفلت زا راهی هستند تا انسان امروز، درد و رنج و آوارگی و بی وطنی خود را به یاد نیاورد.

و با تحریک خیالات و مشغول ساختن او به امور بیهوده، او را از وادی تذکر و تفکر بیرون کند.

و حتی در این میانه خودش را هم فراموش کند!

به همین دلیل در سبک زندگی جدید، اساسا چیزی به نام خلوت وجود ندارد.

و انسان امروز، حتی در اوج تنهایی، خلوتی ندارد.

البته نباید کراهت تنهایی را با شرافت خلوت اشتباه گرفت.

تنهایی در اسلام امری ناپسند است.

اما بر عکس خلوت انسان با خود امری بسیار پسندیده است.

و به آن سفارش شده است.

در زندگی دینی بر خلاف زندگی مدرن،

به همگان توصیه می شود که ساعاتی از شبانه روز را خلوت کنند.

خلوت انسان مومن دیگر انباشته از اضطراب نیست.

خلوت برای مومنین زمانی است برای حل کردن مسئله های بنیادین حیات از طریق ارتباط با مبدا حیات.

در نگاه دینی، ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در کارند،

تا آدمی عمر خود را به غفلت نگذراند.

و همواره متذکر هدف خلقت خود و عالم باشد.

و به این موضوع بیندیشد که از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می روم آخر؟

در حالی که در سبک زندگی انسان مدرن، همه چیز در خدمت غفلت و دوری انسان از خود واز مبدا و غایت حیات است.

تاریخ چهارصد و اندی سال غرب،

تاریخ دوری از خود حقیقی، نیست انگاری و رویگردانی از عالم غیب بود.

و جالب این جاست که نه فقط روح حاکم بر سبک زندگی غربی که حتی روح حاکم بر علوم جدید هم غفلت است.

یعنی هر جزء تمدن غرب، با سایر اجزاء آن ارتباط دارد.

در حالی که در نگاه دینی و در احادیث این طور داریم که

علمی که مایه اصلاح شخص نباشد؛ گمراهی است و یا این که تنها عالمان از خدا می ترسند،

اما در عالم مدرن، علم کارکردی غیر از این و حتی در مخالفت با این هدف دارد.

چرا که توجه آدمی را از امور بنیادین و معرفت صحیح به خود و به عالم و به خالق هستی برمی دارد،

و او را اسیر دنیا و گرفتار در آن می کند.

در فرهنگ غربی، عقل تا پایین ترین مرتبه آن یعنی عقل جزئی تقلیل داده می شود.

و جهت آن هم، تماما صرف فهم جزییات عالم مادّه می شود.

چنین عقلی از فهم حقایق عالم عاجز است.

و به جای اعتراف به این نقص خود، روی به انکار حقایق می آورد.

به همین دلیل دانش آموختگان علوم جدید،

کمتر اهل ترس و خشیت در برابر خداوند هستند.

البته می توان اندک دانشمندانی را پیدا کرد، که خدا را در سر حد نظریات علمی خود، توجیه و تحسین نموده اند، اما حتی همین تعداد دانشمند، در یک اقلیت محض اند و به قول معروف: النادر کالمعدوم

بنابراین علوم جدید، ما را متوجه اموری می کند که اگرچه خالی از فایده نیست،

اما روز به روز آدمی را از خود حقیقی اش دور می کند.

و مسائلی غیر اصیل را به جای مسائل کانونی و بنیادین بشر قرار می دهد.

 

خلاصه این که روح حاکم بر سبک زندگی جدید و علوم جدید،

هر دو غفلت است.

غفلت معبری است که راه را برای شهوت، دنیاپرستی، توهم، فساد و خودبنیادی باز می کند.

در واقع همیشه این امور، در تاریخ بوده اند، اما چیزی که امروز به آن ها قدرت بروز می دهد، مشروعیت شان است. این مشروعیت را غفلت بشر رقم زده است.

پس می توان گفت که غفلت، عمود عالم کنونی و روح حاکم بر آن است.

انسان امروز، آن قدر خود را فراموش کرده است که حتی ملاک برتری جوامع را پیشرفته تر بودن ابزار آن ها می داند!

و گسترش و پیشرفت در تکنولوژی را مساوی با گسترش و تکامل خود فرض می کند!

گویی اصلا خود انسان، در این میان موضوعیتی ندارد.

و فقط ابزار و تکنولوژی در دست اوست که ارزش او را مشخص می کند.

این جاست که باید در مقابل غرب از حالت انفعال خارج شد و دست به پرسش است.

پرسش از غرب، پرسش از بی وطنی و حیات کولی وار انسان است.

کسی که صورت شاد و رقص و پای کوبی شبانه انسان معاصر را می نگرد،

متذکر رنج و درد بی وطنی و آوارگی و هزاران بلای دیگر زندگی آنان نیست.

و چه بسا مدعی باشد که انسان امروز از همیشه تاریخ، خوشبخت تر است...

اما آن کسی که ظواهر زیبا و پیشرفته عصر جدید،

عقلش را از کار نینداخته است، به بی فرجامی این تمدن اعتقاد دارد و اینکه:

"عالمی دیگر بباید ساخت و زنو آدمی"

" هنگامی که نم نم باران وجود، بر کویرتفتیده عدم، ریزش نمود و جوانه های حیات آدمی از خاک غیبت در روشنی حضور سر بر آورد،کسی گمان نمی کرد این تازه واردِ به عرصه هستی، در کجا ریشه خواهد گرفت و در مسیر پر پیچ و خم رویش خود، چگونه خواهد رویید و در چه هنگام و به چه صورت، روییدنش به انتها خواهد رسید.

کسی نمی دانست این نورسیده به مجلس سماع و طربِ حضور، که به واقع آیینه دار چهره وجود است، آدمی است که سرمست از حضور به غفلت از وجود در خواهد غلطید و با نشاط و قوّت و چالاکی در مسیر زوال و فترت خود گام خواهد زد، خرّم به خیال آنکه طریق صعود و سعادت می پیماید؛ غافل از آنکه:

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست     عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی "