اخیرا اخبارهای متواتری مبنی بر پیشرفت علمی کشور شنیده می شود که امیدوار کننده به نظر می رسند و نظر هر شنونده ای را بخود جلب می کنند.مثلا: تعداد دانشگاه های کشور چندین برابر شده یا تعداد مقالات چاپ شده توسط محققان ایرانی در مجلات معتبر چند برابر گشته است. ایران در رشد علمی رتبه اول را داراست و ...
اما اگر به این آمار و ارقام صوری بسنده نکنیم و مساله را عمیق تر بررسی کنیم به این سوالات می رسیم که آیا با رشد بی نظیر تعداد دانشگاه ها، کیفیت خروجی های آن هم چندیدن برابر شده است؟ اگر تعداد مقالات رشد چشمگیر داشته است، آیا این مقالات به کشور هم خدمتی کرده است؟ اگر علم جدید که علم تکنولوژی است در کشور ما در حال رشد آن هم با این سرعت است پس چرا حرکت چرخ های صنعتمان با کوچکترین تحریم ها توسط بیگانگان به شدت کند می شود؟ و چرا در بسیاری از قسمت های صنعت مشکلاتی وجود دارد که بعد از گذشت چندین سال بدون راه حل مانده است؟
برای پاسخ به این سوالات پرداختن به مقوله دانشگاه به عنوان مهم ترین عنصر موثر در ارزیابی علم کشور ضروری به نظر می رسد. وجود دانشگاه در یک جامعه برای چیست؟ وما پیشرفت علمی را با چه هدفی دنبال می کنیم؟ مگر نمی خواستیم نیروهایی بپرورانیم برای تولید علم، برای سرافرازی کشور و برای خدمت به ملت؟ مگر نمی خواستیم دانشجویانی خروجی دانشگاه باشند که آینده سازان کشور باشند و دنیای علم کشور را مستحکم بنا کنند؟ و آیا واقعا بنای علم کشور درحال شکل گیری است؟