بعدالتحریر
اول اینکه، فضای دانشگاه به شدت سرده. ظاهراً این سردی ناشی از
سردی هوا نیست بلکه ظاهراً مقدار قابل توجهی قرص دیازپام! توسط دوستان مصرف شدهاست
که حوصله هیچگونه فعالیت سیاسی وجود ندارد.
دوم، اگر میبیند نشریه را خیلی خلاصه
چاپ کردیم چند دلیل داشت یکی اینکه «کم گوی و گزیده گوی چون در، تا زاندک تو جهان
شود پر«.
دو دیگر اینکه حس کردیم بچهها زیاد
حوصله مطالعه ندارند و اگر نشریه را مفصل چاپ کنیم هیچ کس آن را نخواهد خواند.
تصمیم گرفتیم »کم« ولی «مستمر« حرف بزنیم.
سوم، نگاه ما در باب غرب خلاف آمد عادته.
امیدواریم به ما نخواهند انگ «تندرروی« بزنند. چرا
که خواهیم گفت اگر معیار سرعت »لاک پشت « باشد حتماً
سینه خیز رفتن یک طفل شش ماهه هم تندروی خواهد بود!
تازشم اگه آدم دست فرمونش خوب باشه
تند هم که بره زیاد جای نگرانی نیست!
چهارم، امیدوارم کسی نخواهد بگوید که حرفهای«قیام»
در باب غرب با نظرات آقا همخوانی ندارد. سال 84 بچههای بسیج دانشگاه امام صادق
علیه السلام از آقا یک سؤال پرسیدند مبنی بر این که اگر ما در مقوله جنبش نرمافزاری
به نظری خلاف نظر رهبری رسیدیم تکلیف چیست. آقا فرمودند:« بنابراین این سؤال که ما چه بکنیم یا این سؤال که اگر نتیجهى تحقیقات
ما با نظر رهبرى مخالف درآمد، چه کار کنیم؟ اینها به نظر من سؤالات خیلى اصولى و
منطقى نیست. شما مأمور به پژوهشید، شما مأمورید به اینکه فکر و کار کنید، نتیجه
به دست آورید و آن نتیجهى شما را رهبرى و غیررهبرى به عنوان دستاوردهاى علمى
بگیرند و بر اساس آن، براى کشور برنامهریزى کنند. تحقیق علمى، شأن و خصوصیتش،
آزادى است؛ منتها عقلایى؛ بىانضباط نباشد«(29/ 10 /84
پس هر کس معتقده باید تمامی نظرات با
رهبری سنجیده بشه، نظرش خلاف نظر آقاست. ما نیز خواهیم گفت مرگ بر ضد ولایت فقیه!
پنجم،
آقا یک جایی سخنی با این مضمون دارند
که »هر کس اندکی تاریخ غرب را
خوانده باشد میداند که اروپایی ها انسانی های وحشی هستند با کت و شلوار و کراوات.«
به همین خاطر تصمیم گرفتیم از این به
بعد، یک بخشی از وقایع تاریخ 400 ساله اخیر را بنویسیم که بقیه بچهها هم بفهمند
که این تمدنی که حقوق بشر را توی بوق و کرنا کرده، رایحه انسانیت هم به مشامش
نخوردهاست.
ششم،
دلم نیومد در مورد این فرمایش آقا
چیزی ننویسم. سید علی خامنهای فرمودند: «آن کرسیهای آزاداندیشیای
که من صد بار - با کم و زیادش- تأکید کردهام، راه بیاندازید«
حقیقتاً وقتی این فرمایش آقا را از
رادیو شنیدم، مظلومیت آقا را با تمام وجود حس کردم. ما وظیفه خود در قبال امر
مهم «آزاداندیشی» انجام ندادهایم. همه ما مقصریم. برخی کمتر برخی بیشتر. تصمیم
داریم در کنار برادران حزبالله، ما نیز به قدر وسع خود در تقویت فضای آزاداندیشی
تلاش کنیم.
شرط آزاد اندیشی »تأمل» بر اندیشهها و «تحمل» در شنیدن
آنهاست. پس همه ما باید « آستانه تحمل « خود را بالا ببریم.
هفتم،
شریعتی میگفت «اگر با حسین علیهالسلام
در کربلا نیستی، هر کجای عالم که خواهی باش، چه به نماز ایستاده. چه به شراب
نشسته. در هر حال با حسین نبودهای.«
دوستان! امروز کربلای ما کجاست و
کدامین حسین ندای »هل من ناصر ینصرنی « سر دادهاست.
نکند از آنکه پاسخش دهیم «لبیک یا اباعبدالله، لبیک» غافل شویم. نکند وقت »کربلا» و «جهاد» باشد و ما
در راه » مکه «و »عمره«!
هشتم،وقتی مصاحبه بچهها را در مورد درس خواندن، پیاده میکردیم،
میان سخنان بچهها کلی تناقض میدیدیم. حقیقت مطلب این است که ماها سرشار از
تناقضیم کافیه یکی چند تا سؤال غیرمترقبه بپرسه، آن وقت معلوم میشود که واقعاً
چقدر داریم با اطمینان مسیر زندگیمان را انتخاب میکنیم!
راستی این را هم اضافه کنیم که فایل
مصاحبهها در آرشیو «قیام»
موجوده. این را گفتیم که کسی نگه
مصاحبهها ساختگیه!
و حرف آخر
اینکه، «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» ای کاش توفیق پیدا کنیم با گریه بر وجود مقدس اباعبدالله قلب
سراسر گناه و چرکی خودرا قدری از این »مردگی» و «پوچی» نجات دهیم. چرا که «کربلا» تنها راه مبارزه با پوچیها» »است.
السلام
علیک یا اباعدبالله، بابی انت و امی طبتم.