حمایت از کار و سرمایه غیر ایرانی؟!
نویسنده: محمدحسین تسخیری
امسال سال حمایت از کار و سرمایه ایرانی است. سوای این که سازمان ها و مسؤولین در شش ماهه اول امسال چقدر تلاش کرده اند، سوال این جاست که به جز نقش هایی که به طور خاص در اجتماع ایفا می کنیم ( وزیر ، وکیل ، دانشجو و .... ) به عنوان شهروند وظیفه مان در قبال شعار امسال چیست؟
قشر غیرسازمانی جامعه، که عمدتا جوان هستند به تکاپو افتادند تا کاری کنند. از راه افتادن سایتی برای معرفی محصولات ایرانی، تا آمدن نشریات مخصوص اقتصاد که در دانشگاه خودمان هم شاهد آن بودیم؛ اما سوای اینکه باید از تمام عزیزانی که قدمی دراین راه برداشته اند ممنون بود، سوال می کنیم:
آیا مشکل این جاست که ما اجناس ایرانی را نمی شناسیم؟ آیا مشکل این جاست که اجناس ایرانی، اسامی خارجی دارند؟
و آیا مشکل این جاست که مردم نمی دانند که
جنس ایرانی هم خوب است؟
آیا مشکل ما این است؟
بگذارید از ناحیه دیگر بحث را جلو ببریم.شاید کمی طول بکشد ولی خالی از لطف نیست.
از چـهارصد سـال پیش در غـرب و حدود صد و پنجاه سال پیش در ایران، فرهنگی شروع به رشد کرده است که به آن فرهنگ مدرنیته می گوییم. این فـرهنگ برای تـمامی مـسائل بشر در حوزه مادی ادعـا دارد. ادعـایی که مـدرنیته در حـوزه اقتصاد ارائه کرده است این بود که
« اگر ماکوها خود می چرخیدند، نیازی به برده نبود. » (ارسطو)
در واقع آرزوی فلاسفه باستان در این تمدن جامه عمل پـوشیده است تا اتوماسیون جای انـسان را بگیرد. در این تمدن اصلِ کـارِ تولیدی، با ماشین است. از طرفی با حضور ماشین، انسان ها دیگر نقش قبلی خود در اقتصاد را ایفا نمی کنند. اکـثر آدم ها هنوز هم درگیر زحمت و مـشقت اند ولی در ظاهر کـار یـدی نمی کنند بلکه نقش مـصرف کننده را بر عهده گرفته اند. از طرفی با جـایگزین شـدن ماشین دیگر نـمی توان به هـمان مـیزان تـولید انـسانی اکـتفا کرد؛ چـون مـاشین ظـرفیت های به مراتب بیشتر، چه از حیث قدرت چـه از حـیث سرعت، دارد .)فکر کنید به قرابت این عدم اکتفا و نــفس اماره ! )
در ایـن بین بـنیان گـذاران ایـن تـمدن دو روش برای فروش هرچه بیشتر اجناس انبوه خود بین مصرف کنندگان اتخاذ کرده اند.
اول کـاهش عـمر مـفید اجـناس به خصوص اجناس مصرفی و ایـجاد استاندارد های اعـتباری که اجناس را به طور تلقینی «از رده خارج» اعلام مـی کند. بـرای حربه اول حتی قانون نیز تصویب می شود . اما حربه موثرتر در این عرصه ایجاد ذائقه ای حریص در مصرف کننده است. این ذائقه حریص از طرق مختلفی در جامعه نهادینه می شود. در این حربه دیگر مهم نیست که جنس عمر کند و یا حتی به درد مصرف کننده بخورد. تنها چیزی که مهم است، این است که مصرف کننده مسحور کالا شود و آن را بخرد. در واقع این حربه در راستای تقویت قوه وهمیه انسان ها عمل کرده است. برای این کار او ابتدا عنصر تنوع را در فرهنگ مردم عوض کرد. تنوع در فرهنگ مدرنیته یعنی عوض کردن ابزارها در فواصل متناوب. گام بعدی تحریک شهوت انسان ها در حوزه های مختلف است. هیتلر در کتاب «نبرد من» خود، این روش را با چند مثال تبیین می کند که چطور می توان جوراب زنانه، کنسرو، اتومبیل و ... را بازاریابی کرد. «وقتی می خواهید جامعه ای را به سوی چیزی بکشید، حیوانی ترین و پست ترین غرایز او را آماج ... تبلیغات خود قرار دهید. غده آب دهان او را برای آگهی یک کنسرو و غریزه جنسی او را برای آگهی یک جوراب یا یک اتومبیل آخرین سیستم تحریک کنید.»
سال های زیادی از شروع حکم فرمایی این تمدن با این حربه گذشته است.با گسترش رسانه های جمعی و لزوم بازاریابی های موثرتر، اقدامات جدیدی در این حوزه انجام شد. ایجاد مدل های بسیار از یک کالا با قرار دادن قوت و ضعف هایی هوشمندانه در هر کدام! درچـنین حـالتی خریدار با خرید هـرکدام از مدل ها احـساس نـقص می کند چـون امـکاناتی در مدل های دیگر می بیند که دلش آنها را طلب می کند. نمونه چنین حربه ای را در ایجاد مدل های گوشی تلفن همراه از ابتدای قرن بیست و یکم می بینید. نمونه هوشمندانه تر را در چند دهه اخیر، در ایجاد انقلاب های مکرر، در ساختار و مهندسی کالاهای مختلف می بینیم. در این روش خریدار از بابت نداشتن کالای جدید با مهندسی جدید، نوعی خلاء بزرگ احساس می کند. نمونه چنین حربه ای را در انقلاب هایی که در حوزه کامپیوتر، کنسول های بازی و گوشی های تلفن همراه و پخش کننده های موسیقی اتفاق افتاده به طور ملموس حس می کنیم. امروزه افراد از داشتن گوشی های آنتن دار نوکیا شرم می کنند؛ و این، تاثیر گذاری روش اخیر را نشان می دهد.
تمام این حربه ها و اصلا اصل اساسی این تمدن در اقتصاد براین عبارت بنا شده:
میل به ابزار برتر
تبلیغات این میل را در بشر غرب زده یا غربی ایجاد می کنند و شرکت ها هم این میل او را مصداق سازی می کنند .
بر می گردیم به سوال ابتدای مقاله.
چرا ایرانی ها جنس ایرانی نمی خرند؟
با وجود این که تولید کننده داریم ، جنس نسبتا خـوب هم تـولید مـی شود ولـی ایـرانی، ایـرانی
نمی خرد. حتی جالب است که گاهی از فهمیدن این که فلان مارک خارجی، ایرانی است؛ تصمیم به نخریدن آن می گیرد. چرا؟
ما در طول 150 سال اخیر روز به روز غربی تر شده ایم بنابراین انتظار این که فرهنگ میل به ابزار برتر در ایرانی ها نیز نهادینه شده باشد انتظار به جایی است. همان طور که گفته شد، این فرهنگ از طریق حربه های مختلفی در تمدن غرب جا افتاد. جا افتادن آن در ایران به دلیل عقب ماندگی ما در تکنولوژی، از طریق تحقیر کالای وطنی اتفاق افتاد. در واقع هر فرهنگی بـرای تـشخیص ابـزار بـرتر، شاخـصه هایی دارد و در فرهنگ فعلی ایرانی، ابزار برتر یعنی ابزار خارجی.
حال سوال این جاست که اگر این تلقی از ابزار برتر در ایرانیان اصلاح شود و حداقل در مقابل غرب، خودباختگی نداشته باشند،به سمت شعار امسال حرکت نکرده ایم؟ آیا دنبال کردن مـباحث غرب شناسی که مـنجر به یک خـودآگاهی از نـسبت ما با غـرب شـود به اصلاح این تلقی غلط کمک می کند یا نه؟
اعتقاد ما این است که اگر مـی خواهیم مردم با ایـن حـجم تبلیغات غرب، جـنس ایرانی بخرند؛ باید حداقل نخبگان ما به عنوان جهت دهندگان فکری؛ نسبت ما با غـرب را خـوب تبیین کنند.
البته در این بین دو مشکل وجود دارد. اول اینکه باید این تلقی مضر از ابزار برتر اصلاح شود تا کارخانه های ما جانی بگیرند و استقلال مان حفظ شود؛ ولی در مرحله بعد اصلا باید فرهنگ ابزار برتر از بین برود زیرا این فرهنگ دقیقا نفس اماره ما را نشانه رفته است. در غیر این صورت شاید ما به جای خروج از غرب زدگی، یک نوع تغییر وضعیت از غرب زده منفعل به غربی فعال داشته باشیم و قضیه بغرنج تر شود. بـاید به ایـن فـکر کرد که آیا حـفظ استقلال ما تـنها در گروی ایـن است که تـولیدات انـبوه کارخانه های ما ، خریدار پیدا کند؟ و یا با اقبال مردم به خرید جنس ایرانی، کارخانه های ما افزایش پیدا کند؟ یا راه دیگری هم برای عدم تسلط اقتصادی دشمن بر کشور هست؟
نظر شما چیست ؟