شذرات: ضرورت بحثهای «غربشناسی» چیست؟ به عبارت بهتر انگیزه ما از بحثهای «غرب شناسی» چه چیز باید باشد؟
استاد مطیع: بسم الله الرحمن الرحیم. حداقل به دو دلیل باید «غرب» را شناخت:
الف، «غرب» یک حقیقتی است که در جامعه ما وجود دارد و هر کس میخواهد پیشرفت کند، توسعه و تکامل پیدا کند، نمی تواند «غرب» را نادیده بگیرد.
ب، به احتمال زیاد «غرب» دشمن ماست. و اگر غرب دشمن ما باشد، باید دشمن را شناخت. احادیث زیادی در رابطه با دشمن شناسی داریم. امیرالمومنین می فرمایند:«لا تعرف الحق الا بتعریف الباطل». حق شناخته نمیشود مگر اینکه باطل را بشناسی و از باطل تبری بجویی، آن وقت واقعاً حق را شناختهای. گاهی وقتها برای شناخت حق، لازم است باطل را هم بشناسید.
پس به دو دلیل باید «غرب» را شناخت یک، توسعه و تکامل خودمان، دو، دشمن را بشناسیم و از آن تبری بجوییم.
شذرات : ضرورت غرب شناسی و نقد غرب را در فضای دانشگاه چقدر میدانید؟
استاد مطیع: خیلی! به این دلیل که جامعهی ما از دو پنجره با مدرنیته مواجهه کرده است: یکی، «رسانه» و دیگری «دانشگاه». پنجرهی «رسانه» عامتر، کلیتر و سطحیتر است. پنجرهی «دانشگاه»، خاصتر، محدودتر و در عوض، عمیقتر است. پنجرهی عام اکنون محل بحث ما نیست. الان آن پنجرهی خاص یعنی «دانشگاه» محل بحث ماست. بعد از مشروطه یا بعد از تأسیس «دارالفنون» توسط مرحوم امیرکبیر، محل مواجههی عمیق و جدی ما با «مدرنیته»، «دانشگاه» است. تا «مدرنیته» را نشناسیم، نه میدانیم دانشگاه چیست، و نه اینکه در دانشگاه چه کار باید کرد و اصلاً چرا دانشگاه میآییم.
متأسفانه باید عرض کنم خیلی از فارغالتحصیلهای دانشگاه حتی در مقاطع فوق لیسانس و دکترا، نمیدانند کجا بودهاند و رفتند بیرون. یعنی چهار سال، هشت سال، ده سال آمدهاند واحد پاس کردهاند، اما نفهمیدهاند. و در عین حال تأثیرات ناخودآگاه مدرنیته را پذیرفتهاند. باید «مدرنیته» را بشناسیم و الا نمیتوانیم دانشگاه را بشناسیم، «دانشگاه» و «مدرنیته» در ایران، هم زاد هم هستند.
شذرات: نسبت با غرب سه دیدگاه وجود دارد
دیدگاه اول بیان میدارد که «ما باید تماماً غربی شویم».
دیدگاه دوم می گوید «غرب هم خوبیهایی دارد هم بدیهایی. خوبیهای آن را میگیریم و بدیهای آن را نمیگیریم».
دیدگاه سوم مدعی است «غرب کلیت واحدی است، بهگونهای که اگر خوبیهای آن را گرفتیم، بدیهای آن نیز همراه آن میآید». نظر شما در باب «غرب» به کدام دیدگاه نزدیک است؟
استاد مطیع: این که «غرب» را کلاً نفی کنیم یا بپذیریم را قبول ندارم. غرب مثل «سوپرمارکت» هم نیست که هر چه دلمان خواست برداریم و هر چه دلمان نخواست بر نداریم. نمی توان موبایل را گرفت و فرهنگ آن را نگرفت. من شما را به خواندن کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» شهید آوینی توصیه میکنم.
شذرات: ولی انگار، نظر شما به دیدگاه سوم نزدیکتر است؟!
استاد مطیع: نه. نظر من این است که باید نقد مدرنیته بشود، اما نه نقد به روش «سوپر مارکتی»! کار به این سادگی و آسانی نیست. نباید این قدر ساده اندیش و سطحی عمل کنیم. نمیتوان به این سادگی خوبیهای غرب را گرفت و بدیهایش را رها کرد.
در مواجهه با «تکنولوژی» چهار دوره داشتیم. دورهای کاملاً نفی میکردیم. دورهای کاملاً پذیرفتیم و دورهای که الان گزینشی عمل میکنیم و دورهی چهارم که نزدیک است که باید شروعش کنیم «اصلاح ذات تکنولوژی» است. یعنی «تکنولوژی» باید ذاتاً تطهیر شود. و این کار را نباید مبتنی بر مبانی «کانت» و «دکارت» انجام دهیم، بلکه باید مبتنی بر مبانی خودمان این اصلاح را انجام بدهیم. راهکار ما برای برون رفت از وضعیت کنونی این است که باید برای «دانشگاه»، «تکنولوژی» جدید تعریف کنیم. شروع کنیم. طراحی کنیم. دیر هم شده، طول هم خواهد کشید.
شذرات: نظر شما در مورد نظرات غربشناسانه شهید مطهری، شهید آوینی، رهبر انقلاب و دکتر داوری چیست؟
استاد مطیع: نظر «شهید مطهری» همان دیدگاه دوم است. فکر میکنم در کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» است که یک مثالی دربارهی بلندگو میزنند. میگویند آن کسی که بلندگو را ساخته برای این بوده که پشت بلندگو حرف علمی بزنند، نصیحت کنند و... . بعد یک عدهای رفتند در آن مطربی کردند و ترانه خواندند. حرف شهید مطهری این است که این بلندگو فی نفسه مشکلی ندارد. آن که از آن سوء استفاده کرده مشکل دارد. «شهید آوینی» میگویند این بلندگو، این رسانه، یک پیام دارد. به این سادگی نگاه نکنید. انصافاً «شهید آوینی» در بحث رسانهشناسی خیلی عمیقتر است. اگر شهید مطهری هم مانند شهید آوینی کتاب «رسانه همان پیام است» نوشته «مکلوهان» را میخواندند نظرشان عوض میشد.
«دکتر داوری» هم فردیدی فکر می کنند. فردید هم هایدگری فکر میکند، . میتوانیم اسم فلسفهشان را «فرمایشی» بگذاریم. با یک دیدگاه خاصی فکر میکنند و اعتقاد دارند که غرب یک کُنه و ذاتی دارد که اینها همه لوازم از آن کُنه نشأت میگیرد و چون ذات غرب بروز نفس اماره بشر است، دیدگاه سوم را مطرح میکنند.
نظر «آقا» مثل نظر «امام» است. شأن «آقا»، رهبری کردن جامعه است. «آقا» مانند «چتر» همه را در برمیگیرد و نباید وارد جزئیات هم بشود. دلیلی هم ندارد. از حرفهای رهبری نیز نمیتوان ایشان را معتقد به دیدگاه خاصی دانست. خود ایشان هم صلاح نمیدانند.
شذرات: برای کسانی که میخواهند غرب شناسی را شروع کنند چه توصیهای دارید؟
استاد مطیع: من خیلی مصرّم بچه ها کار بکنند. ما در سایت مرکز معارف چهار دورهی آشنایی با علوم اسلامی را داریم. طرحهای «مختصر»، «متوسط»، «فشرده» و «مفصل». در طرح مفصل بحثهای «غرب شناسی» مبسوطی نیز داریم. در دوره مفصل مطالعاتی مرکز معارف در زمینه غرب شناسی عناوین زیادی مد نظر قرار گرفته است.
شذرات: نظر شما دربارهی اینکه مرکز معارف بحثهای کرسیهای آزاد اندیشی در مورد غرب برگزار کند چیست؟
استاد مطیع: فوق العاده موافقم. ضروری است. اما این کار با « نهاد رهبری» بودهاست که متاسفانه کمکاری نشدهاست.
شذرات: شهیدمطهری میفرمایند ما حاضریم کرسی تدریس برای مارکسیستها ایجاد کنیم بیایند نظراتشان را بگویند و ما نیز در مقابل جواب بدهیم. آیا شما به عنوان مدیر مرکز معارف این آمادگی را دارید که امکان تدریس مباحث غربشناسی توسط صاحبنظران را فراهم کنید؟
استاد مطیع: بله. جواب ما مثبت است. البته سخن شهید مطهری قدری متفاوت از چیزی است که شما فرمودید. ایشان به دکتر آریانپور رییس دانشکده ادبیات میگویند: «شما این امکان را فراهم بیاور که من در دانشکده ادبیات دو ساعت «اسلام» درس بدهم. ما نیز متقابلاً این امکان را دانشکده الهیات فراهم میآوریم که شما «مارکسیسم» تدریس کنید». در هر صورت ما این آمادگی را داریم. خوشحال هم میشویم.
شذرات : آیا تا کنون در این زمینه کار خاصیکردهاید؟
استاد مطیع: یک سری کلاسهایی گذاشتیم، ولی ان شاء الله در نظر داریم برای ترم بعد یک سری مباحثی تحت عنوان «دین و تکنولوژی» بگذاریم. این موضوع، عنوان پایان نامه بنده نیز بودهاست.
شذرات: در پایان اگر سخنی با دانشجویان دارید بفرمایید؟
استاد مطیع: کرسیهای آزاد اندیشی غرب شناسی را راه بیاندازید، دانشجویان بیایند بحث کنند بحث را عمیق بشکافید اینها دغدغه است من فکر میکنم میتواند خیلی مفید باشد.
شذرات: از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، ممنونیم.