«آزاداندیشی در جامعه ما یک شعار مظلوم است». این عبارت نه سخن یک دانشجوی آرمانگرا، بلکه فرموده رهبر فرزانه انقلاب است. ایشان در چند سال اخیر بارها بر اهمیت مسأله «آزاداندیشی» تأکیدکردهاند. اخیراً نیز فرمودند:« کرسىهاى آزاداندیشى را که من صد بار - با کم و زیادش- تأکید کردم، راه بیندازید».
مدتی بود که حس میکردیم علی رغم تلاشهای انجام شده در زمینه ایجاد فضای آزاداندیشی در دانشگاه، هنوز سخنان رهبری، آن چنان که باید و شاید محقق نشدهاست. به همین واسطه تصمیم گرفتیم که در این حوزه، ورود پیدا کنیم و برنامههایی را اجراء کنیم. برای شروع کار نیز با برخی مسؤلان دانشگاه رایزنی کردیم و طرحهای خود را با آنها در میان نهادیم. معاون فرهنگی، از فعالیت در زمینه «کرسی آزاداندیشی» استقبال کردند و فرمودند: «همه جوره در این زمینه به شما (تشکل آرمان) کمک خواهیم کرد». سایر مسؤلان نیز کم و بیش در جلسات خصوصی و عمومی، آمادگی خود را برای حمایت از فعالیت در زمینه «کرسی آزاداندیشی» اعلام کردند.
از آنجا که معتقد بودیم در وضعیت کنونی مهمترین مسأله پیش روی انقلاب اسلامی، بحث «نحوه مواجهه با غرب» است، برای برگزای اولین کرسی، موضوع «نسبت انقلاب اسلامی و غرب» را در نظر گرفتیم. از دو نفر از دوستان فارغالتحصیل دانشگاه خودمان نیز دعوت کردیم.
آقای فرزاد نعمتی، عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه و دانشجوی رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد و آقای صادق دهقانی عضو سابق شورای مرکزی تشکل دانشجویی آرمان، که مشغول به تحصیل در حوزه علمیه اصفهان هستند.
با هر دونفر صحبت کردیم و هر دو بزرگوار نیز از برگزاری چنین جلسهای استقبال کردند. ما نیز در خواست مجوز برگزاری کرسی را به مسؤلان زیربط، دادیم.
چند روز بعد، خبر رسید که مسؤولان، با برگزاری برنامه موافقت نکردهاند. علت مخالفت ایشان را جویا شدیم. دلایل مختلفی مطرح میکردند. میگفتند طبق آیین نامه هیأت نظارت بر کرسیها، تنها «دانشجویان» صلاحیت حضور در کرسیها را دارند و مدعوین شما «فارغالتحصیل» هستند. ما نیز گفتیم بسیار خب، عنوان برنامه خود را از «کرسی آزاداندیشی» به «مناظره» تغییر میدهیم تا مانع قانونی اجرای برنامه برطرف شود. چرا که طبق قانون، در برگزاری «مناظره» شرط «دانشجو» بودن مدعوین وجود ندارد.
اما شنیدهها حاکی از آن بود که اکثریت اعضای «هیأت نظارت بر کرسیها» با برگزاری مناظره موافقت کردهبودند و تنها بعد از جلسه بودهاست که دستهای پشت پرده نتیجه جلسه را کاملاً تغییر داده و اعلام کردهاند که با برنامه موافقت نشده است.
میگفتند اگر برنامه در قالب «مناظره» است باید سخنرانان شاخصتر باشند و صاحبنظرتر. میگفتند طرف موافق ممکن است نتواند خوب دفاع کند! معتقد بودند ممکن است با برگزاری چنین برنامهای، فضای دانشگاه ملتهب شود. رییس دانشگاه که رییس هیأت نظارت بر تشکلها نیز هستند، میفرمود موضوع «نسبت انقلاب اسلامی و غرب» موضوع خوبی است، ولی تصنعی است و باید موضوع دیگری برای مناظره انتخاب کنید. ایشان موضوع «بیداری اسلامی» را پیشنهاد میکردند. بزرگوار دیگری میگفت، آقای نعمتی تند صحبت میکنند. و نیز میگفت حضور انجمنیها در تالار باعث میشود که این طیف دوباره در دانشگاه زنده شوند!
هر کدام از سخنانشان را که پاسخ میگفتیم اشکال دیگری را مطرح میکردند و بهانه دیگری میگرفتند. در ادامه عنوان کردند که اصلاً بررسی و صدور مجوز این برنامه در صلاحیت «هیأت نظارت بر کرسیها» نیست و باید «هیأت نظارت بر تشکلها» در مورد «مناظره» نظر بدهد. در حالی که تا پیش از این تمامی برنامههای «مناظره»، «کرسی»، «میزگرد» و «گپ» در هیأت نظارت بر کرسیها بررسی میشد. اما نوبت که به «آرمان» رسیدهبود، به یکباره روال کارها عوض شده بود! با این حال باز هم قبول کردیم.
جلسه هیأت نظارت بر تشکلها، قرار بود روز یکشنبه برگزار شود. همان روزی که ما قصد اجرای «مناظره» را داشتیم. با این حال تصمیم گرفتیم تا اجازه بدهیم هیأت نظارت بر تشکلها نیز برنامه «مناظره» را بررسی کند و در مقابل ما نیز برنامه را روز دوشنبه(دیروز) برگزار کنیم.
اما روز یکشنبه، هیأت فخیمه نظارت بر تشکلها بعد از بحث و بررسی فراوان به این نتیجه رسید که تنها در صورت «تغییر هر دو سخنران»، با برگزاری برنامه موافقت میکند!
البته برای ما از ابتدای کار قابل پیشبینی بود که احتمالاً مسؤولان دانشگاه چندان تمایلی به برگزاری «مناظره» ندارند. اما تلاش میکردیم که تا جای ممکن با آنان رایزنی کنیم، تا شاید بتوان آنها را قانع کرد.
اما وقتی شنیدیم که بعد از کش و قوسهای فراوان برنامه لغو شدهاست متوجه شدیم، که نه، انگار اصلاً عزم جدی در مسؤلان دانشگاه برای ایجاد فضای آزاداندیشی وجود ندارد.
آزاداندیشی از نظر مسؤلان دانشگاه، آزاداندیشیای است که «موضوع» آن را رؤسا انتخاب کنند. «موافق» و «مخالف» برنامه را ایشان تعیین کنند. «قالب» کار را آنها تعیین کنند. «مکان» جلسه را آنها تعیین کنند. و اگر این گونه نباشند به برنامهها مجوز نمیدهند.
هر چقدر از مسؤلان میپرسیدیم که دلیل «قانونی» شما برای عدم برگزاری مناظره چیست؟ پاسخهای بیپایه میدادند. مسؤولان که باید خود بیش از همه به «قانون» ملتزم باشند، به راحتی و بدون در نظر گرفتن «قانون»، ضمن دخالت در برنامه یک تشکل دانشجویی، صراحتاً گفتند تنها در صورتی که هر دو طرف مناظره عوض شود، به مناظره مجوز میدهند. در حالی که از نظر قانونی هیچ یک از دو سخنران منع قانونی برای حضور در دانشگاه نداشتند. دکتر همدانی گلشن در بیان علت این تصمیم خود میگفتند :«هیأت نظارت به این نتیجه رسیده است که حضور فارغالتحصیلها در دانشگاه، ضرورتی ندارد»
آزاداندیشی نیاز به لوازمی دارد که ظاهراً برخی مسؤولان دانشگاه از این لوازم بیبهرهاند.
آن کس که در پی «آزاداندیشی» است باید در بدو امر خود «آزاداندیش» باشد. آزاداندیش حقیقی «شهید مطهری» بود که میفرمود ما حاضریم مارکسیستها در دانشکده الهیات نظراتشان را بگویند و ما هم در مقابل دفاع کنیم، نه آن مسؤولی که بالصراحه میگوید «نباید از بچههای انجمن دعوت شود، چرا که این طیف دوباره جریانساز می شوند»، این مسؤول نه خود «آزاداندیش» است و نه میتواند فضای «آزاداندیشی» را ایجاد کند.
«آزاداندیشی» نیاز به «جرأت» دارد. مسؤولی که از ترس این که مبادا دانشگاه شلوغ شود، به هیچ برنامهای مجوز نمیدهد نمیتواند در دانشگاه فضای «آزاداندیشی» ایجاد کند. مسؤولی که «جرأت» حضور در «تالار» و «پاسخگویی» را ندارد و تنها در فضای نه چندان چالشی «مسجد» دانشگاه حاضر به سخنرانی است ، مسلماً به برگزاری «مناظره» مجوز نخواهد داد. جالبتر اینکه این عده از مسؤولان با شنیدن کوچکترین انتقاد رویه قهر را نیز در پیش میگیرند.
مسؤولی که تمام تلاشش تبدیل کردن «دانشگاه» به یک «دبیرستان بزرگ» است، و یا مسؤولی که خود نیز در زمان دانشجوییاش، جز به «درس خواندن»، به فعالیتی فرهنگی و سیاسی اشتغال نداشته است، نمیتواند «آزاداندیشی» را در دانشگاه احیاء کند و برای پویا کردن فضای سیاسی دانشگاه تلاش کند.
اگر قرار است که «موضوع»، «قالب»، «سخنرانان» و همه ابعاد کرسیهای آزادداندیشی را خود مسؤلان تعیین کنند، بسیار خب، لطف بفرمایند خودشان نیز کرسیهای آزاداندیشی را اجرا کنند.
میگویند برای «کرسیهای آزاداندیشی» باید مدعوین «دانشجو» باشند. تو گویی که «کرسی آزاداندیشی» امری نظیر «استخر» دانشگاه است که استفاده از آن تنها برای دانشجویان صنعتی مجاز است. آزاداندیشی، «آزادی اندیشه» است و در ساحت «اندیشه»، مفاهیم «اعتباری» مانند «دانشجو»، «فارغ التحصیل» و ... معنا ندارد.
شاید مسؤولان در نظر دارند از این پس در کنار توزیع کارت «دانشجویی»، کارت «آزاداندیشی» نیز برای بچهها صادر کنند تا غیر دانشجو نتواند «آزاداندیشی» کند!
سخنان مضحک مسؤولان یکی، دو تا نیست که به بیان و نقد همه آنها بپردازیم. میگویند باید مدعوین «کارشناس» باشند. آقا میفرمایند «شما کرسى آزادفکرى سیاسى را، کرسى آزاد فکرى معرفتى را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند». چگونه است بچههایی که رشتهشان فنی است و معادلات دیفرانسیل خواندهاند و حساب انتگرال آموختهاند، میتوانند حرف بزنند، «کارشناس» هستند اما دانشآموخته علوم سیاسی و طلبه حوزه علمیه «کارشناس» نیستند؟
چگونه میشود که حضور آقایان «محمد ذوقی» و «محمد آقابیگی» -که از فارغالتحصیلان بسیج دانشجویی دانشگاه خودمان در سالهای اخیر بودهاند- در کرسیها و مناظرهها «ضرورت» دارد، اما ضرورتی به حضور نماینده انجمن یا آرمان نیست؟
مگر شما مسؤول تشخیص ضرورتهای فرهنگی، سیاسی دانشگاه هستید؟ صاحب دانشگاه دانشجوست و این میز ریاست، یک امانت در دست شماست. اما ظاهراً مهمان، خود را صاحبخانه میپندارد و بنا دارد با تبدیل کردن دانشگاه به یک پادگان نظامی، قانون «ارتش چرا ندارد» را اجرا کنند!
مسؤلان دانشگاه، چه کسی را به سخره گرفتهاند؟ شاید «نجابت» ما را به حساب «بلاهت» ما مینویسند؟ اگر مَرد آزاداندیشی نیستید، خب از همان اول میگفتید تا با شما به گونهای دیگر برخورد میکردیم. اگر مرد اجرایی کردن سخنان آقا نیستید، پس لطفاً خود را ولایی معرفی نکنید! مگر آقا نگفتند از لوازم آزاداندیشی «از هو و ججنجال نترسیدن» است؟ پس از چه چیز میترسید که مجوز «مناظره» نمیدهید؟ آقا فرمودند «محافظه کاری و اکتفاء به آنچه داریم قتلگاه انقلاب است». اکنون نیز «محافظهکاری» مسؤلان دانشگاه، قتلگاهی برای انقلاب در دانشگاه رقم زده است. خودکشیهای دانشگاه نتیجه نگاه و مدیریت شماست.
اساساً مسؤولان در سودای حفظ چه چیزی هستند و از چه چیز میترسند؟ آیا میترسند دانشگاهی که از در ودیوراش سردی و افسردگی میبارد، ملتهب شود؟ یا میترسند دانشگاهی که در آن بسیاری با اکراه درس میخوانند، شلوغ شود و تولید علم عقب بیافتد؟ آیا میترسند تالارها آتش زده شود؟ همه این اتفاقها در این چند سال در دانشگاه رخ داده است و نباید زیاد نگران از دست دادن اموری از این سنخ باشیم.
از چه چیز میترسید و از چه چیز میخواهید محافظت کنید؟
تو گویی که انگار همه مسؤلان از معاون فرهنگی گرفته تا رییس دانشگاه، خود را مسؤل «امنیت» میدانند. حدس ما این است که مسؤل حراست- که اقتضای شغلش نگاه امنیتی است _ احتمالاً به شدت برخی مسؤولان فرهنگی دانشگاه بسته و امنیتی فکر نمیکند.
آقا میفرمایند خدا لعنت کنند کسانی را که دانشگاه را غیر سیاسی کردند. ما نیز در بیانیه تشکل دانشجویی آرمان خطاب به مسؤولان نوشتیم که مبادا مصداق این دستها شما باشید.
سؤال ما این است. مگر غیر سیاسی کردن فضای دانشگاه شاخ و دم دارد؟ آیا این روحیه که مسؤولان با کمال وقاحت به خود اجازه میدهند برنامههای تشکلرا مطابق «میل خود» ونه «قانون» تغییر دهند، مصداق غیر سیاسی کردن فضای دانشگاه نیست؟
بازهم میگوییم و صد بار دیگر هم خواهیم گفت خدا لعنت کند دستهایی را که دانشگاهها را غیر سیاسی کردند.
اما چه کنیم که مسؤلان به جای آنکه کار خود را اصلاح کنند، برعکس با تمام وجود تلاش میکنند که برنامه سیاسی در دانشگاه برگزار نشود. از نظر مسؤولان باید تنها به مباحثی نظیر «بیداری اسلامی» پرداخته شود و یا «هدفمندی یارانهها». حقیقت ماجرا آن است که آزاداندیشی مسؤلان، یک آزاداندیشی پاستوریزه، سرد، بخشنامهای و فرمایشی است.
موضوع برگزاری مناظره فرصت خوبی شد تا مسؤلان دانشگاه را بیشتر بشناسیم. برخی کارشکنی کردند. برخی نیز منصفانه و طبق وظیفه قانونی و شرعی از برگزای مناظره دفاع کردند. در این میان نمیتوانیم از زحمات و دلسوزیهای چند بزرگوار نام نبرد. حاج آقا حیدری مسؤول نهاد که در جلسه هیأت نظارت رأی مثبت به برنامه داده بودند، حاج آقا صفوی معاون نهاد و خصوصاً مهندس طاقداری. بزرگواران! شما به وظیفه شرعی و قانونیتان در قبال فرمان آقا عمل کردید. مهم نیست که موفق شدید یا نه. چرا که ما مأمور به وظیفهایم و نه رساندن به نتیجه.
ان شاء الله اعتراض خود را طبق قانون به هیأت نظارت بر تشکلها خواهیم داد و از طریق مراتب قانونی بالاتر پیگیر اجرای برنامه «مناظره» با حضور همین دو نفر خواهیم بود. اما قبل از آن باید موانع آزاداندیشی از میان برداشته شود. این موانع در وهله اول نه اشخاص بلکه تفکرهای فاسد است.
سید محمدرضا سجادی- کشاورزی 87