دانشگاه و علم آموزی در سطوح بالا، به نحوی که با مفاهیمی مثل تکنیک (علوم فنی) یا  آکادمی(علوم انسانی) و یا آزمایشگاه (علوم تجربی) سر و کار داشته باشد، از دوره دارالفنون در ایران کلید خورد. شاید نتوان به دارالفنون نام دانشگاه نهاد و موسسین اولین دانشگاه های به سبک امروز را باید چند ده سال بعد در میان دانشمندان و حاکمان دوره های بعد جست و جو کرد. اما قدر مسلم می دانیم که ابتدای پروژه دانشگاه و تربیت دانشجو یک فرآیند با اهداف صرفا علمی از سوی ایران بوده است. که البته تبعات و نتایج فرهنگی ، سیاسی و حتی مذهبی را به دنبال داشته است. اگر نخواهیم به دنبال اطناب کلام برویم حداقل می توانیم این را بگوییم که جوان ایرانی، تا قبل از آشنایی با مفهومی به نام روشنفکری در غرب، بر دوش خود رسالت چندانی برای تاثیرگذاری بر جامعه نمی دید. این به معنی این نیست که جوانان قبل از دارالفنون و دانشگاه، برای جامعه خود دغدغه مند نبودند. بلکه به معنی آن است که بعد از ورود پدیده دانشگاه و هویت جدیدی به نام دانشجو، و پیوند آن با روشنفکری، جوانان نه به اعتبار جوان بودن، یا مسلمان بودنشان( که در این اعتبارات با بقیه مردم فرقی ندارند) بلکه به اعتبار دانشجو بودنشان، فرد ارزشمند و حامل یک رسالت نامیده شدند.